جدول جو
جدول جو

معنی پولی پولی - جستجوی لغت در جدول جو

پولی پولی
پول پولی، قسمی مالیات که از دکانها میگرفتند
لغت نامه دهخدا
پولی پولی
قسمی مالیات که از دکانها میگرفتند
تصویری از پولی پولی
تصویر پولی پولی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوی پوی
تصویر پوی پوی
پویا پوی، پویه پوی، دوان دوان، برای مثال نبد راه بر کوه از هیچ روی / دویدم بسی گرد او پوی پوی (فردوسی - ۱/۱۷۶ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
نام قسمی مالیات اصناف، پولی پولی، رجوع به پولی پولی شود
لغت نامه دهخدا
که به ترکی گلیبولو نامیده میشود شهری در اروپای ترکیه واقع در کنار تنگه ای به همین نام که بخشی از داردانل محسوب میشود دارای 12000 سکنه
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام شهری است در ایتالیا در کنار خلیج تارانت و سکنۀ آن به 12760 تن بالغ می گردد دارای کلیسای عظیم و زیبائی است
لغت نامه دهخدا
مبالغه در آمدن و رفتن یعنی تند تند و دوان دوان، (آنندراج) :
بره گیو را دید پژمرده روی
همی آمد آسیمه و پوی پوی،
فردوسی،
نبد راه بر کوه از هیچ روی
بگشتم بسی گرد او پوی پوی،
فردوسی،
به پیشم همه جنگجوی آمدند
چنین خیره و پوی پوی آمدند،
فردوسی،
کنون ای سرافراز با آبروی
به ایران بباید شدن پوی پوی،
فردوسی،
بدو گفت شاه از کجایی بگوی
کجا رفت خواهی چنین پوی پوی،
فردوسی،
وآن یار جفت جوی بگرد تو پوی پوی
با جعد همچو قیردمیده درو عبیر،
ناصرخسرو،
کجا عزم راه آورد راهجوی
نراند چو آشفتگان پوی پوی،
نظامی،
بنزدیک من پوی پوی آمدی،
حملۀ حیدری،
، امر به پوییدن، یعنی بدو و زود براه برو، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پول پولی
تصویر پول پولی
قسمی مالیات اصناف پولی پولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوی پوی
تصویر پوی پوی
مبالغه در پوی (پوییدن) تند تند دوان دوان: (نبد راه بر کوه از هیچ روی بگشتم بسی گرد او پوی پوی) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
کنار هم
فرهنگ گویش مازندرانی